محل تبلیغات شما

کتاب لوییزیانا که به دستم رسید و چشمم به اسم نویسنده _کیت دی کامیلو_ که افتاد گفتم وَه! قراره یه کتاب خفن بخونم. پیش از این تجربه ی خوندن "فلورا و اولیس" و "ببرخیزان" رو از همین نویسنده داشتم و خدا می دونه که چقدر از قلم این بشر خوشم اومده بود.

خلاصه شروع کردم به خوندن و هرچی بیشتر پیش رفتم هی به خودم دلداری دادم گفتم پرستو هنوز اون جایی که باید نرسیدیم، می رسیم، کیت دی کامیلو یه همچین چیزی رو عمرن بنویسه که انقدر سطحی و کم عمق باشه و نتونه تو رو جذبت کنه، بشین بخون به جاهای خوبش هم می رسیم که از شدت خوب بودنش دلت می خواد اشک شوق بریزی و زودتر کتاب تموم شه و با ولع معرفیش رو بنویسی. نشون به اون نشون که ده روز طول کشید تا این کتاب کم حجم رو تموم کنم، اصلا و ابدا ازش خوشم نیومده بود و عین مرغ بال و پرکنده فقط می خوندم که اگه خواستم نقدی هم در موردش بنویسم کامل خونده باشم که ناحقی نشه، وگرنه به من بود همون بیست صفحه ی اول کافی بود که کتاب رو نخونده رها کنم. برای تموم شدنش خدا خدا می کردم و سمت عرش عربده می زدم خدایا مرا توانی دِه که تمومش کنم فقط!

به محض تموم شدن کتاب، نشستم بعد از چند سال ببر خیزان از همین نویسنده رو دوباره خوندم. اونم توی دو ساعت، سراسر کیف و لذت شدم و گفتم ببین کِیت، قلم تو اینه، تو که می تونی با گفتن ریزترین حالات و احوالات، غم پسربچه ای که مادرش رو از دست داده و جلوی اشک هاش رو گرفته و دردهاش رو سُر داده توی پاهاش و حالا پاهاش پر از زخم و چرک و تاول شده رو به تصویر بکشی و دل مخاطب رو نرم کنی و سر راه این پسرک درونگرا یه دخترک برون گرا که خشمش رو بی برو برگرد انتقال می ده و هرچی سد راهش باشه می زنه خرد و خاکشیر می کنه و به خاطر یه ببر این حجم از احساسات خوب رو تیو مخاطب زنده می کنه، چرا لوییزیانا که یه داستان پیش پا افتاده ی لوس حوصله سر بر خسته کننده ای بیش نیست رو نوشتی؟ کاغذ اضافه کرده بود تو مملکتتون؟!

تو صفحه ی 56 یه جمله ای نوشته که نمی دونم مقصر مترجم هستش یا ویراستار؟ "و تازه، برای بنزین هم پول نداشتم و غذا." هرچی می خونم به مزاجم خوش نمیاد این پس و پیش نوشتن پُر از عیب و ایراد. یا صفحه ی 45 که دو سه بار پشت سر هم اسم متل که شب خوب با خوب هستش رو توی سه تا جمله ی پشت سر هم تکرار کرده، یه تکرار آزاردهنده که موندم باید یقه ی نویسنده رو گرفت یا باز هم چشم غره به مترجم و ویراستار رفت؟

تازه آخر کتاب نوشته که به زودی دو تا کتاب دیگه از همین نویسنده و همین مترجم قراره منتشر بشه. پیش از خوندن لوییزیانا این خبر منو شگفت زده کرد ولی بعدش گفتم قربونت داداش! همین یه دونه رو هم با خون دل خوردن خوندم، رو من یکی دیگه حساب نکن!


نویسنده: کیت دی کامیلو

مترجم شیدا رنجبر

چاپ سوم پاییز 98

نشر ایران بان

30000 تومان



اما چون دکانی نیست تا دوست معامله کند، آدم ها مانده اند بی دوست

انسان‌ها این حقیقت را فراموش کرده‌اند اما تو نباید فراموشش کنی. تو تا زنده‌ای نسبت به چیزی که اهلی کرده‌ای مسئولی

دردا و ندامتا که تا چشم زدیم، نابوده به کام خویش نابوده شدیم ...

رو ,ی ,هم ,کتاب ,یه ,نویسنده ,همین نویسنده ,صفحه ی ,کیت دی ,از همین ,سر هم

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

داستان های پندآموز.داستان قرآنی.داستان مذهبی.داستان های کوتاه جذاب و خواندنی،داستان.داستان واقعی وبلاگ آموزشی برندینگ وبازاریابی اینترنتی . فروش اینترنتی گیوه کلاش کردستان ... sarreseed بهترین ها Stephanie's memory ترانه باران زندگی پدران کمرو