محل تبلیغات شما
مرا بُکُش و بِکِش و ببر.بی جان وخون آلود سرد و جنازه وار سنگین تر از همه ی وزنهایی که نگران اضافه شدنشان میشدند.خالی از روح سردرگم مفلوکی که توی خواب های جن زده ام شناور بود.مرا بکش و بکش و ببر از همه ی جاهایی که تعلق خاطرم به آن نبود فقط حضور جسم بودم
مرا بکش و بکش و ببر و هر طور که میخواهی تلفظ کن
من از تو هیچ به هیچ نخواهم گفت از دیوانه خطاب شدن خسته ام
راستش اینجا این را خوب فهمیده ام که دیوانه ها باید ساکت ترین آدمها باشند
شاید باید بروم جایی شبیه همانجا که علیرضا رفت
 شبها روی تخت قفسه دار بخوابم و ساعتها با اطمینان و راحتی از دیوانگی ام آزادانه فریاد بزنم تمام حرفایی را که سالیان سال نوشتم و نگفتم .نگفتم و نوشتم.بدون هیچ مزاحمی با خیال راحت بگریم فریاد بزنم بخندم  آواز بخوانم برقصم بالا و پایین بپرم و هرگز نفهمم که اگر دوز قرص هایم یک درجه بالاتر برود خواهم مرد

اما چون دکانی نیست تا دوست معامله کند، آدم ها مانده اند بی دوست

انسان‌ها این حقیقت را فراموش کرده‌اند اما تو نباید فراموشش کنی. تو تا زنده‌ای نسبت به چیزی که اهلی کرده‌ای مسئولی

دردا و ندامتا که تا چشم زدیم، نابوده به کام خویش نابوده شدیم ...

بکش ,ام ,ببر ,فریاد ,دیوانگی ,بزنم ,بکش و ,و ببر ,همه ی ,از همه ,فریاد بزنم

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

lohastetu Rachel's blog lerdifider sherlock اجرای تاسیسات و لوله کشی plicmotechti moogesyti urcilcieprud نور الهدی کُرغُند حدیث مفصل