محل تبلیغات شما

نمی دونم تو استار گرل زندگی من بودی یا من استار گرل زندگی تو؟

هرچی بود آخر قصه ی ما هم شبیه به همین داستان شد، از اولش هم معلوم بود این همه اتفاق خوب افتادن و خاطره های خوب به نخ کشیدن دیری نمی پایه که از هم باز می شه و تمامشون مثل منجوق کف زمین می ریزن و کی دیگه حال داره جمعشون کنه؟جمعشون هم کنی بینشون یه عالم کرک و مو و کثیفی های زمین میاد. آخه فکر هم که می کنم می بینم تمامش هم این وسط اتفاق خوب نبود، من جنگیدم، تو جنگیدی رسمن و حتا نمی دونم اینا واقعی بود یا بازی های ذهنی؟ درد کشیدیم رنج کشیدیم که راه رو هموار کنیم ولی راه ما رو هموار کرد و از رومون رد شد.هرچی بود حداقل چند صدتایی اتفاق خوب و خاطره ی خوش هم رقم خورد ولی من این مدت تمام اون خاطرات خوب رو با دل مشغولی ها و دلشوره ها و حال بدی های این روزهام همراه اشک هام از توی چشمام بیرون ریختم. خاطرات خوب کمرنگ شدن و یه سری هاشون انقدر محو شدن که می ترسم اونا رو هم توی خواب دیده بوده باشم و اصلن واقعیت نداشته باشن. ولی من یه فرق اساسی با استار گرل دارم نمی تونم بدون حرف زدنی راهمو بکشم و برم و هیچ نشونی ازم نباشه. با هر اشکی که می ریزم یه شوره زار بزرگ پشت سرم سبز می شه که هر وقت اراده کنی می تونی منو پیدا کنی ولی وقتی امیدواری که منو پیدا کردی به برزگترین دریاچه ی نمک جهان می رسی.
به نظرم هر آدمی می تونه استار گرل زندگی یکی دیگه باشه که با رفتنشون یه سیاه چاله ی بزرگ تو دل اون یکی به وجود میارن. درسته تو الان دورت پُر از ستاره های نورانیه که هزاران سال پیش مردن و چون هنوز سوسو می زنن فکر می کنی محض خاطر تو دارن از خودگذشتگی می کنن و بهت نور می پاشن و سخت درگیر نورپردازی های اونایی و خاموش شدن من برات هیچ اهمیتی نداره. ولی یه روزی به خودت میای و می خوای دوباره برگردی به اخترکت و ناز گل سرخ خودتو بکشی. اما فقط با یه زمین خشک که تمامش رو بائوباب ها گرفتن روبرو می شی و گل سرخی که هنوز باد نتونسته یکی دو تا از گلبرگ های سوخته ی سیاه شده ش رو از کاسبرگش جدا کنه.
اون شبی که گفتم تجیر روی سرم نذار نمی دونستم این همه قراره دیر کنی و دل به سوسوی ستاره هایی با نورهای عاریه ای ببندی و هق هق های من پشت سرت رو نبینی،فکر می کردم قراره با چهارتا دونه خار فکستنی که دارم از خودم محافظت کنم،فکر می کردم دلت به رفتن راضی نمی شه و نهایتن تا اخترک بغلی بری و برگردی. پاتو از اخترک بیرون نذاشته بودی که دلتنگی هام شروع شد، ریشه هام آب گرفتن از زمین رو پس زدن و عمر گل سرخی م ته کشید. روباهی شدم که اهلی م کردی و رفتی پی گل سرخ تازه.



اما چون دکانی نیست تا دوست معامله کند، آدم ها مانده اند بی دوست

انسان‌ها این حقیقت را فراموش کرده‌اند اما تو نباید فراموشش کنی. تو تا زنده‌ای نسبت به چیزی که اهلی کرده‌ای مسئولی

دردا و ندامتا که تا چشم زدیم، نابوده به کام خویش نابوده شدیم ...

رو ,هم ,های ,یه ,نمی ,کنی ,استار گرل ,اتفاق خوب ,که می ,گرل زندگی ,گل سرخی

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

eatalkefi دانلود آهنگ جدید تصاویر متحرک بسیار زیبا دلنوشته های یک دانشجوی پزشکی کار گزاران اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها پرستاری از کودک در منزل، پرستاری ازسالمند , پرستاری,پرستاری از کودک شیراز Frances's collection tak amir clarrobsichtbers