محل تبلیغات شما
دیروز شورا یه جلسه ی ۴ ساعته بود که البته نیم ساعت دیرتر شروع شد و نیم ساعت زودتر تموم شد و ما سه ساعت تمام عین خر توی گِل گیر کرده بودیم. بعد از این همه سال تازه یادشون افتاده معیارهای امتیازدهی به کتاب ها باید تغییر کنه! یک مشت آدم علاف بی دغدغه که چنین چیزهای مسخره ای رو دغدغه ی خودشون می کنن و بحث و هوار و عربده.فقط می خواستم زودتر تموم شه بزنیم بیرون باز شانس آوردم شادان و دو تا دیگه از هم گروهی هامون بودن وگرنه از تنهایی دق می کردم. ولی دمشون هم گرم با ۷۰ ۸۰ سال سن میان بحث می کنن. من یا می خندیدم یا چرت می زدم یا خل بازی از خودم در میاوردم یک لحظه اما تو بگو اگه این جماعت رو درک کرده باشم.  
شیش و نیم زدیم بیرون و بعدشم رفتیم تا بازارچا لاله الف هم بهمون ملحق شد نیم ساعت یک ساعتی چرخیدیم و یه گل ونی* ی جذاب با منگوله های رنگی رنگی از مغازه ی یه خانوم و آقای اورامانی (هورامانی) خریدم و دیگه الف رفت خدنه خواهرش اینا و من و شادانم کشیدیم تا اتقلاب پیاده اومدیم. این اتوبوس های کوفتی هر روز دارن شلوغ تر می شن مُردم تا برسم خونه.
 امروزمم که ته کار مفیدم نوشتن چس مثقال معرفی کتاب بود و چهار رج از این ژاکت بنفشه م بافتن. بقیه ش به بطالت اینترنت گذشت. بلکه الان برم انیمیشن ببینم و کار مفید دوم رو واسه خودم ثبت کنم !!!
 *گل ونی: به این روسری های کوردی جذاب می گن. که هروقت یادم میاد می گم چه خریتی کردم اون سال از کردستان همه ی رنگ هاشو نخریدم و فقط به سبزش بسنده کردم.‌‌ ولی خب به مدد رفیق کرمونشاهی بنفش جذابش از آن من شد دیشبم که رنگی رنگیش رو خریدم. لعنت به تهران که بی اصل و نسب ترین شهره و من دقیقن این خراب شده به دنیا اومدم.  

اما چون دکانی نیست تا دوست معامله کند، آدم ها مانده اند بی دوست

انسان‌ها این حقیقت را فراموش کرده‌اند اما تو نباید فراموشش کنی. تو تا زنده‌ای نسبت به چیزی که اهلی کرده‌ای مسئولی

دردا و ندامتا که تا چشم زدیم، نابوده به کام خویش نابوده شدیم ...

ی ,ساعت ,نیم ,رو ,رنگی ,سال ,نیم ساعت ,و من ,از این ,می کنن ,شد و

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

bapcdumprinsu nelektpectsnuf ایران لامپ خبر نداری از دلم بی اعصابی های یک دیوانه SECRET Denise's receptions niacdunefti erimlere1985 threatagexmi