محل تبلیغات شما
والا نمیدونم پدرشون کیه و اصلا پدرشون مشخصه یا نه ولی بر پدرشون لعنت با این وضعیتی که واسه اینترنت و بلاگفا ساختن مخم رده دیگه این چند روزم که همش دفتر حتی دو روز بهم ریختگی شهر که دفتر نیومدم هم بیرون نتونستم برم نه اتوبوس نه تاکسی بود حتی تک و توک هم که ماشین بود از ترس گیر افتادن تو شهر نرفتم بیرون
دلم لک زده واسه رویال دلم واسه نوشتن تنگ شده بود واسه نوشتن و واگویه کردن و هی از روش خوندن و خوندن . خیلی غمباد میگرفتم اگه پرب اینجا رو به روی من و نوشته هام باز نمیکرد . دلم خیلی زیاد گرفته همه چی هرروز طعم بد میگیره حتی نمیتونم بگم تلخ که این تلخکامی ها از تلخی هم به رده یه چیز مشمئز کننده و حال بهم زن توی جون و زبون روحمه یه چیزی شبیه انجیر سفت و کال .که شیره اش دور لبو میسوزونه.مث خرمالوی نارس و گس
دیگه از فرت تنهایی گوشی رو امروز گرفتم دستم و چند تا شماره گرفتم که دو سه تاش حین متصل شدن قطع کردم و یکی هم جواب نداد و آخرین گزینه ی ناچار منه بیچاره ح بود که گوشی رو برنداشت و بعد از یک ساعت زنگ زد که کاریم داشتی آیا؟ گفتم میخواستم بگم بیا بریم تو این هوا یه ذره راه بریم حرف بزنیم ولی زهی خیال بیلاخ گویا ماشینش بنزین نداشت یعنی به قدری بیچارگیم داشت باسن تنهاییمو فراخ میکرد و بهش احتیاج داشتم که همون لحظه خودمو تصور کردم که گالن به دست با بنزین رفتم دم خونشون و بنزین دادم دستش و گفتم بیا حالا چی میگی بیا بریم.ولی ته حرفش یه جوری گفت بنزین ندارم که انگار مثلا من مسبب خالی شدن باک ماشینش که هیچ مسبب گرونی بنزینم خب به اندرونی اندرونم که بنزین نداری ایشالا که اصلا بترکه بنزین دونی ماشینت نیا به درک.در نهایت همینم میشینم همین جا پشت میز کارم ساعت از ساعت کاری میگذره و خونه نمیرم و از پنجره شهرِ شسته رفته شده زیر برف-بارون رو نگاه میکنم و ترانه های گروه آرینو عین بچه مدرسه ایا واسه خودم میخونم که تهش وقتی آه میکشم بتونم بگم بیخیال و یه ذره سبک بشم
این حجم از نوشته که توی مغزم جمع شده ناموسا اگه وبلاگ نبود کجا قرار بود تخلیه بشه؟؟؟
واقعنا فکر نمیکردم که دوست انقدر مهربون باشه که اینجوری وبلاگشو در اختیارم بذاره.از این بابت خداروشکر میکنم خدا زیاد کن از این آدما تو زندگیم

اما چون دکانی نیست تا دوست معامله کند، آدم ها مانده اند بی دوست

انسان‌ها این حقیقت را فراموش کرده‌اند اما تو نباید فراموشش کنی. تو تا زنده‌ای نسبت به چیزی که اهلی کرده‌ای مسئولی

دردا و ندامتا که تا چشم زدیم، نابوده به کام خویش نابوده شدیم ...

بنزین ,یه ,واسه ,رو ,هم ,بیا ,از این ,واسه نوشتن ,یه ذره ,گوشی رو ,بیا بریم

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

nammidethin عشــقـــــــ چیــــستــــ ؟؟؟ laverrewar ruiminrailigh rolenlaba دیجی تیم northbelotob ... فرادیس (بـــوستــان دین شناسی) FARADIS gloomgeeliper Chester's life