محل تبلیغات شما

به وقت برگشت از تئاتر "هرکسی یا روز می میرد یا شب. من شبانه روز" و تمام مدت فر و فور کردن و اشک ریختن و باز هم خالی نشدن.
من و ز عزیز که به هوای در کنار هم بودن رفتیم ولی خداوکیلی اگه مثل شرایط این روزهای منین نرید آقا جان نرید البته اگه دلتون یه دل سیر گریه می خواد پاشید برید خودتونو بسپرین به دل ماجرا! هم آبغوره بگیرین هم از یه تئاتر خوب بهره مند شین.
تمام مدتی که از تنهایی و رفتن آدم ها حرف می زد من به چیزی برای فکر کردن نیاز نداشتم، چون اتفاق افتاده، چون اتفاق افتاده بود. من عزاداری بعد از ترک شدن بودم نه ترس از دست دادنترس برای وقتیه که چیزی یا کسی رو داری وقتی نداریش ترسش هم نیست،غمش هست فقط،هم ترس مزخرفه هم غم،هر دو به یک اندازه ویران می کنن اما با شکل های مختلف.ولی زوج جلویی حداقل توی اون لحظات دغدغه ی از دست دادن و یا تنها شدن نداشتن، اینو از دم به دیقه ولو شدن های دخترک روی شونه ی پسرک بغل دستیش به راحتی می شد فهمید، در مورد یک ساعت بعد یا فردا یا دو سال بعدشون نظری نمی تونم بدم که هنوز با همدیگه هستن یا نه اون ها هم مثل امشب من یه جایی نشستن و های های اشک می ریزن،یا شاید اصلن براشون مهم هم نباشه شاید این منم که این همه اهمیت می دم. من امشبشونو دیدم که بی ترس از دست دادن همدیگه سپری شد و بعد از آنتوان دوسنت اگزوپری که شازده رو به تصویر کشید تو اون لحظات به اون ها خیلی حسودیم شد.
کلهم نمایش خوب بود و بعد از چهار پنج سالی که از تئاتر مزخرف "او شمال من،جنوب من، شرق من و غرب من بود" که از افشاریان دیده بودم و اون شب کذایی می گذشت، با دیدن این کار دوباره بهش امیدوار شدم. هرچیزی رو که باید و رنج این روزها و شب های من بود از هر لحاظی از هر لحاظی از هر لحاظی، توی این کار گنجونده شده بود و بند خوب سیریا که دلو دینمو برده بودن وسط دره ی رنگین کمون و نوای نی انبون و ساحل سرخ هرمز و راه رفتن با پاهای حنا بسته م و خلخالی که جیرینگ جیرینگ صدا می ده و تو که قرار بود باشی. فکر کن جایی رو ندیده باشی،نرفته باشی،حسرت دیدنشو بکشی ولی سانت به سانتش خاطره داشته باشی.مسخره ست نه؟ جایی نبوده باشی ولی خاطره جمع کرده باشی. تو ذهن بی صاحابت.
اوج هق هق اما اونجا بود که خوندن:
طلوع من طلوع من
وقتی غروب سر بزنه موقع رفتن منه



اما چون دکانی نیست تا دوست معامله کند، آدم ها مانده اند بی دوست

انسان‌ها این حقیقت را فراموش کرده‌اند اما تو نباید فراموشش کنی. تو تا زنده‌ای نسبت به چیزی که اهلی کرده‌ای مسئولی

دردا و ندامتا که تا چشم زدیم، نابوده به کام خویش نابوده شدیم ...

هم ,اون ,های ,رو ,باشی ,ولی ,از دست ,دست دادن ,از هر ,که از ,بعد از

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروش رله -فروش رله كمی - فروش سوكت leurokeco stapcefollland پیام همدردی .. fafilijee goldcamomer دکوراسیون داخلی,طراحی داخلی,معماری داخلی,بازسازی و نوسازی, دکوراسیون اداری,طراحی و معماری فلات Vincent's info payrebavan پاتوق